پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

بهترین هدیه خدا

سفر قشم از زبون پارسا

از يك ماه قبل تصميم گرفته بوديم كه براي تعطيلات عيد بريم به قشم تا هم از جاهاي ديدنيش ديدن كنيم و هم براي من خريد كنيم.اما من توي اين مسافرت يه كاري كردم كه نه از جاهاي ديدنيش مامانم اينا چيزي بفهمن و نه از خريد .البته بگما از قصد نبود چون هم سرما خورده بودم .هم دندونم تاول زده بود و داشت در ميومد و هم مشكلات شخصي داشتم كه مامان اينا هم خبر نداشتن ازش و بابت تمام اين مسائل فقط و فقط گريه كردم.شبها تا صبح چند بار بيدار مي شدم و گريه ميكردم.غذا نمي خوردم؛فقط شير اونم نصفه نصفه. توي كالسكه به هيچ عنوان راضي نمي شدم كه بشينم حتي براي لحظه اي؛سر ميز صبحانه و ناهارو شام خيلي اذيت كردم و نمي ذاشتم مامان و بابا باهم غذا بخورن؛توي هوا پيما كه ديگه...
26 فروردين 1392

اولين پست سال1392

    بازم اومد بهار شادو خندون با سوسن وبا سنبل وباريحون باز عمونوروز برامون اورده سبزه و گل به جاي برف و بارون چلچله از سفر رسيده خوشحال نگاه كنيد لونه زده تو ايوون غنچه گل به روي ما ميخنده نوروز اومد دوباره فصل گل و بهاره رو شاخه ها شبنم دونه دونه از شادي و صفادارن نشونه ببين چقدر ديدني و قشنگه لكه ابري كه تو آسمونه چلچله از سفر رسيده خوشحال غنچه گل به روي ما ميخنده نوروز اومد دوباره فصل گل و بهاره     سلام سلام صدتا سلام.عيدتون مبارك دوستاي خوبم .امسال دومين سالي بود كه پارسا جونم با حضورش سفره مارو زيباتر كرده بود .سال 91 با همه خوبيها و بديهاش تموم ش...
26 فروردين 1392

13 به در

13 به در امسال رفتيم با خالم اينا و مامان نورا اينا به يك باغ توي كرج كه متعلق بود به خاله نوشين توي تعطيلات اين اولين روزي بود كه پارسا از صبح تا شب خيلي آقا و خوش اخلاق بود .آخه هم سرما خوردگيه طولانيش خوب شده بود و هم دندون هشتمش جوانه زده بود. هشتمين مرواريدت مبارك پسرم.   الهي من فداي اون خنده هات بشم عزيزم. توي اين مدت پارسا خيلي به من چسبيده بود منم به بودن توي خونه و در كنارش بودن دوباره عادت كرده بودم .اولين روز بعداز تعطيلات خيلي بهم سخت گذشت عزيزم.اما فعلا چاره اي نيست.......... ...
24 فروردين 1392
1